نکته ای بسیار مهم پیرامون تبلیغ و مبلغ از نگاه امام خمینی
اسلام
آن قدرى که به قلب اعتنا دارد، به زبان اعتنا ندارد، مرکز، قلب است، مرکز، لُبّ انسانى
است. اگر خداى نخواسته شما حرفهایى که مىزنید همهاش اسلامى باشد لکن از یک قلب اسلامى
بیرون نیاید، این شایستگى براى سخنگویى در اسلام ندارد، ولو خیلى هم خوب صحبت کند.
و اگر از قلب اسلامى بیرون بیاید، یعنى قلبى که اعتقاد دارد به مبانى اسلام، ایمان
آورده است به اینکه اسلام همه چیز (ص:
520) است و مکتب اسلام، مکتبى است که تنها این مکتب و مکتبهاى الهى- که آنها هم همه
اسلاماند- این مکتب است که مىتواند انسان را به همه ابعادى که دارد تربیت کند و نظام
را به همه ابعاد برقرار کند و انسانها را برساند به آنجایى که مقام انسانیت است. با
همچو اعتقادى، با همچو ایمانى، اگر چنانچه خطیب خطبه بخواند و ملا موعظه بکند و روحانى
عمل بکند، اگر از روى یک همچو قلبى بیرون بیاید، روحانى، روحانى است، خطیب هم خطیب
اسلامى است و اهل منبر هم سخنگوى اسلام هستند، روحانیون هم باز سخنگوى اسلام ..
آقایان روحانیون، و خصوص اهل منبر، خطبا، اینها سخنگوى اسلام هستند. اگر حکومتى سخنگو مىخواهد، سخنگوى اسلام، آقایان خطبا هستند. وقتى مىتوانند آقایان خطبا سخنگوى یک اسلامى باشند، آن اسلامى که همه چیز در آن هست، اگر خودشان را اسلامى کنند و مطالبى که گفته مىشود اسلامى باشد و از قلب پاکیزه اسلامى بیرون بیاید، این صلاحیت سخنگویى براى اسلام را دارد. سخنگوى دولتهاى دیگر هیچ کارى به این ندارند که این حرفى که تو مىزنى باوردارى؛ از روى قلب است. به قلب هیچ کارى ندارند آنها، فقط کار دارند که این خوب صحبت بکند و مطالب دولت را خوب ادا بکند، حالا به حسب قلبش معتقد باشد یا نباشد کارى به آنها ندارد، و از سخنگویى او هم چیزى کسر نمىشود ..
اما اسلام اینطور نیست، اسلام آن قدرى که به قلب اعتنا دارد، به زبان اعتنا ندارد، مرکز، قلب است، مرکز، لُبّ انسانى است. اگر خداى نخواسته شما حرفهایى که مىزنید همهاش اسلامى باشد لکن از یک قلب اسلامى بیرون نیاید، این شایستگى براى سخنگویى در اسلام ندارد، ولو خیلى هم خوب صحبت کند. و اگر از قلب اسلامى بیرون بیاید، یعنى قلبى که اعتقاد دارد به مبانى اسلام، ایمان آورده است به اینکه اسلام همه چیز (ص: 520) است و مکتب اسلام، مکتبى است که تنها این مکتب و مکتبهاى الهى- که آنها هم همه اسلاماند- این مکتب است که مىتواند انسان را به همه ابعادى که دارد تربیت کند و نظام را به همه ابعاد برقرار کند و انسانها را برساند به آنجایى که مقام انسانیت است. با همچو اعتقادى، با همچو ایمانى، اگر چنانچه خطیب خطبه بخواند و ملا موعظه بکند و روحانى عمل بکند، اگر از روى یک همچو قلبى بیرون بیاید، روحانى، روحانى است، خطیب هم خطیب اسلامى است و اهل منبر هم سخنگوى اسلام هستند، روحانیون هم باز سخنگوى اسلام ..
ابتدا از قلب شروع مىشود، همه چیزها از قلب انسان شروع مىشود، نه این قلبى که حیوانى است، قلب انسانى، همه مسائل از قلب انسانى شروع مىشود. و اگر چنانچه قلب، یک سرچشمه نور و هدایتى در آن باشد، زبان هم به نورانیت قلب منوّر مىشود؛ چشم هم به نورانیت قلب منور مىشود، همه اعضاى انسان، که تابع قلب است، وقتى قلب الهى شد، همه چیز انسان الهى مىشود، یعنى حرف که مىزند، حرفش هم الهى است، استماع هم که مىکند، استماعش هم الهى است. راه هم که مىرود، راه رفتنش هم الهى است. این همان است که انبیا آمدهاند براى تربیت انسانها. این انسانى که یک حیوان است، با سایر حیوانات فرق ندارد، یا بدتر از سایر حیوانات است، مىخواهند که این انسان را از این لجنزار بیرون بیاورند، و یک انسان الهى، یک انسانى که سرتاپایش معرفت اللَّه باشد، توحید باشد، حرکتى نکند الا به حرکت الهى: وَ مَا رَمَیْتَ اذْ رَمَیْتَ وَلکِنَّ اللَّهَ رَمَى(1). نه این است که معنایش این است که خدا تیر را انداخته است. این دست، دست خداست. نفسانیت در تو نبوده است تا اینکه رمیى که مىکنى، رمى تو باشد. تو الهى بودى، تو یک موجود الهى بودى، موجود الهى همه چیزش الهى است، رَمْیَش رمى اللَّه است، عَیْنَش، عین اللَّه است. همه چیزش خداست ..
(1) : سوره انفال، آیه 17: « (اى رسول) چون تیرافکندى، نه تو بلکه خدا افکند.»
منبع : صحیفه ی امام؛ جلد: 8. صفحه: 520-519
سخنرانى [در جمع وعّاظ تهران (تکالیف روحانیون)].
زمان: 17 تیر 1358/13 شعبان 1399.
مکان: قم.
موضوع: تکالیف روحانیون و اهل محراب و منبر.
حضار: فلسفى، محمدتقى- وعّاظ تهران.